قصه اينجوري شروع شد....من وچشمات و ترانه
تو رو خواستن تا هميشه..... گريه و اشک شبانه
تو مي دوني تا هميشه..... من به ياد تو مي مونم
هرچي که ترانه دارم ......واسه ي چشات مي خونم
واسه داشتن دستات...... لحظه هام پر از بهونه اس
ديدن صورت ماهت...........يه خيال عاشقانه اس
بي تو من هيچي ندارم.....پيش چشمات کم مي يارم
اگه تو بخواي مي ميرم........جون به دستات مي سپارم
لحظه هامو با حضورت ........عاشق و ترانه خون کن
با نگاه پاک و معصوم........دل سردمو نشون کن
تو مثه آب و نفس باش.... واسه اين عاشق مجنون
رو تن اين خاک تشنه........ تو ببار هميشه بارون
نظرات شما عزیزان: